پارت ۹۰

که یهو چراغ ها روشن شدن

ویو ا.ت

چراغ ها روشن شدن و من جونگ کوک و بابا بزرگ و یونا بابام و سوجین وایساده بودن و خیلی جدی داشتن من رو نگاه میکردن
از اون طرف هم مامان و بابای جونگ کوک اونجا با تعجب به ما نگاه میکردن

با دیدن جدیتشون خنده روی صورتم محو شد وپرسیدم

ا.ت : چیزی شده ؟

کسی جوابم رو نداد سرم رو چرخوندم که با کلی بادیگارد مواجه شدم که دور تا دور خونه رو گرفته بودن
مامان بزرگ اومد جلو و از بابا بزرگ پرسید

م.ب : اینجا چه خبره ( تعجب )
م.ب : کار مهمت چی بود که این محیط رو تشکیل دادی

ب.ب : میفهمی

م.ب : ما براتون یه سورپرایز تدارک دیده بودیم میومدید اونجا

ب.ب : ماهم سورپرایز داریم براتون مگه نه جونگ کوک

بابا بزرگ یه نگاه به جونگ کوک انداخت که جونگ کوک سرش رو انداخت پایین و با حالت سرد و بی روحی گفت

جونگ کوک : بله پدر بزرگ ( سرد و بی روح )
م.ب : چه خبر شده چرا اینجوری صحبت میکنید

ب.ب : خب تا یه جاییش رو برات میگم ولی بقیش رو بهتره جونگ کوک بگه

ب.ب : ازدواجی که شما داشتین اجباری بود و خب به اشتباه هم عاشق هم شدیم البته عشق یه طرفه

ا.ت : منظورتون چیه

ب.ب : آه چقدر دیر میگیری
بچه ما تورو فریب دادیم تو هیچ ارزشی برام نداشتی تو تنها نوه من هستی که هیچ فایده نداری
چی فکر کردی که من نوه دست گلم جونگ کوک رو به تو میدم هه خیال کردی

ا.ت : کوک منظورش چیه ( شک )

کوک : آه چرا نمیفهمی داره میگه که من تورو فریب دادم با نقشه تورو عاشق خودم کردم و کاری کردم که گول مهربونیت من رو بخوری باهات رابطه برقرار کردم تا دیگه نتونی ازدواج کنی و پسری تورو نخواد کاری کردم که از همه لحاظ به من عشق داشته باشی همین فهمیدی ( داد)

ا.ت رفته بود تو شک و هیچی نمی‌فهمید

م.ب : جونگ کوک منظورت چیههههه هاااا

ب.ب : عزیزم جونگ کوک منظورش رو رسوند و واضح گفت که همه کارایی که با ا.ت کرد برای این بوده که دوسش نداشته و از روی قصد بوده من و جونگ کوک این نقشه رو باهم کشیدیم

جونگ کوک دستاش رو مشت کرده بود و از عصبانیت دندون هاش رو، رو هم فشار میداد

ب.ب : تازه ا.ت این رو بدون که مادرت رو من و جونگ کوک باهم کشتیم

جونگ کوک از تعجب سرش رو بالا آورد و به بابا بزرگ نگاه کرد

ا.ت هنوز تو شک بود و با این حرف بابا بزرگ بلند داد زد که همه چشم ها به اون برگشت

ا.ت: اااااااااا( داد)
ا.ت : بسههههه ( گریه ) بس کنید دارید من رو اذیت میکنید من رو دارید میشکونید

کوک با دیدن ا.ت توی اون حال قلبش به درد اومد ولی نمی‌توانست کاری کنه

که یهو ....
دیدگاه ها (۱۳)

تو مال منی پارت ۹۱

تو مال منی پارت ۹۲

تو مال منی پارت ۸۹

تو مال منی پارت ۸۸

مافیای قدرتمند من فصل دوم پارت 36تهیونگ. فکر کنم اینه قرار د...

love Between the Tides²⁹م: تو خونه ی ما براش نامه نوشته بودی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط